Monday, November 1, 2010

بود آیا که خرامان به درم باز آیی



بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبسته‌ی ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: از لب بدهم کام عراقی روزی

2 comments:

  1. با سلام
    جانا سخن از زبان ما ميگوي
    اين البوم را بارها گوش كردم با سنتور استاد صارمي كولاك كردهاند. ميدوني كه اين البوم قرار نبود تكثير شده و كاري بوده كه در منزل استاد صارمي نواخته شد بعد ها با توجه به ابهت اثر و به اصرار دوستان كار تكثير شد(ساسان) .و

    ReplyDelete
  2. بله شنیدنش بارها و بارها لذتبخشه

    ReplyDelete