Monday, December 27, 2010

Grey's Anatomy



مجموعه تلویزیونی آناتومی گری (Gery's Anatomy) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی با موضوع پزشکی و درام است که از 27 مارس سال 2005 توسط شبکه   ABC آمریکا  پخش می‌شود. داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان Grace شهرسیاتل ایالت واشینگتن آمریکا وارد می‌شوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام مردیت گری است. عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری) منبع مشهور آناتومی) دارد. در نظر سنجی که موسسه نلسون مدیا ریسرچ در سال۲۰۱۰انجام داد این سریال به عنوان پربیننده ترین سریال تلوزیونی آمریکا انتخاب شد. هم اکنون فصل هفتم این سریال در آمریکادر حال پخش است. مجموعه سی دی های این سریال به زبان اصلی توی بازار ایران پیدا میشه واخیرا متوجه شدم شبکه ماهواره ای ام بی سی پرشیا نیز اقدام به پخش این سریال با دوبله فارسی کرده، اگرچه کیفیت دوبله زیاد دلچسب نیست، ولی به هر حال برای اونهایی که علاقمند به دیدن فیلم و سریال رایگان هستند، فرصت مناسبی هست. این سریال را هر شب حدود ساعت نه به بعد از این شبکه می تونید ببینید .

Saturday, December 25, 2010

اندر فواید دور کاری


یادمه دوره فوق لیسانس که بودم به خاطر اینکه از اداره مرخصی میگرفتم و میرفتم درس میخوندم، کارم به دادگاه تخلفات اداری کشید و کلی هم کسر حقوق شدم. البته در اون روزگار من اولین نفری نبودم که میرفتم درس میخوندم، بسیاری از آقایون همکار بودن که میرفتن درس میخوندند و کسی حتی بهشون نمی گفت بالای چشمتون ابروست.تازه حقوق ومزایا و اضافه کاریشون هم برقرار بود. ولی خب من در زمان خودم اولین خانومی بودم که پا تو کفش این سنت مردانه کرده بودم و ضمن کار در اداره، درس هم میخوندم. چند تا از همکاران خانوم هم بودند که پس ازپذیرش برای  تحصیلات تکمیلی از بس مدیران محترمشون دردشون اومده بود،عذرشون را خواستند و مجبور شدن از کارشون استعفا کنند.خلاصه روزگاری بود که افرادی نظیر من برای فرهنگ سازی در ادارات دولتی مجبور بودند بجنگند وشرایط نامساعد و متشنجی را تحمل کنند. حالا این روزها به یمن و برکت آلودگی هوا و اینکه تازه دولتمردان و سیاستگزاران مملکتی یادشون افتاده که در کائنات پدیده ایی به نام صرفه جویی هم وجود داره، قانون دور کاری تصویب شده. جالب اینجاست که ناگهان همه به این نتیجه رسیدن که برای خانومهای کارمند دورکاری بسیار مناسبه و همچنین دور کاری آمار طلاق را کاهش میده  و خلاصه هزار و یک مزیت دیگه برای دورکاری خانومها عنوان می کنند که بیا و ببین. حالا که رسما روزی یکساعت ساعت کار اداری کم شده و به اجبار به دور کاری تبدیل شده، فکر کنم از این روزها ست که رسما خانومهای کارمند را به اسم دور کاری خونه نشین کنند.اینطور که پیش میره  بهتره بریم به دنبال دایر کردن کلاسهای خصوصی وهنرهای خانگی
یادش بخیراوایل خدمتم  یک راننده پیری داشتیم که همیشه به من میگفت دختر بهتره بشینه تو خونه و خیاطی وبافتنی یاد بگیره، وقتی من و دوستانم میگفتیم خب ما یاد گرفتیم و درس هم خوندیم.میگفت اگه قراره درس هم بخونه باید فقط معلم بشه!!! کم کم دارم به این نتیجه میرسم که با شرایط اجتماع ما اون بیچاره پر بیراه هم نمی گفت
   

Tuesday, December 21, 2010

فرخنده باد یلدا



فرخنده باد زایش نور وروشنایی در چنین شبی که یلدایش نام نهادند وبر دخترکانی که در این شب زاده شدند و یلدا نامگذاری شدند
از رازهای تاریخی و سنت جهانی شب یلدا که بگذریم، چنین شبی برایم همیشه با تقدس خاصی همراه بوده است. بخشی از این شب را به نیایش اختصاص میدهم و البته تفال به دیوان شمس وحضرت حافظ  نیز در کناراین راز و نیازبه درگاه حضرت حق فراموش نخواهد شد
پ ن: امشب بیست و دومین یلدایی است که در خانه پدری هستم
 

Monday, December 20, 2010

روح می بردت سوی چرخ برین


اسب همت سوی اختر تاختی
آدم مسجود را نشناختی 
آخر آدم زاده ای ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف

Tuesday, December 14, 2010

حتی به روزگاران

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی : به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
شفیعی کدکنی

Monday, December 13, 2010

دلــــــــــم گرفته ، ای دوست هوای گریه با من
گـــــه از قفس گریزم کجـــــــــــا روم کجا من؟

کجـــــــــــــا روم؟ که راهی به گلشنی نـــــدانم
کــــــــه دیده برگشودم به کنج تنگــــــــــنا، من

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من نیز
چـــو تخته پاره بر موج،رهــا رهــا رهــا من

ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هــــــــر آنکه نـزدیک از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی ، نه بـــــــــاده در سبویی
کــــــه تر کنم گــــــــلویی به یــــــــــاد آشنا من

ز بودنم چه افـــــــــزود؟نبودنم چه کـــــــــاهد؟
کــــــــــه گویدم به پاسخ که زنـده ام چــرا من؟

ستــــــــــاره ها نهفتم در آسمان ابــــــــــــــری
دلـــــــــم گرفته ای دوست هوای گریه بـــا من

سیمین بهبهانی

Saturday, December 11, 2010

به خودآی


نه مرادم  نه مریدم 
نه پیامم   نه نویدم 
نه سلامم  نه علیکم 
نه سپیدم   نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم
  نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی  بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی
و گل وصل بچینی

Tuesday, December 7, 2010

تهران باران ندارد

ادامه آلودگی و باز هم تعطیلی؟  هر روز صبح توی اداره شیر توزیع می کنند و ساعت کاری هم که یک ساعت کم شده. بخشنامه دور کاری هم که به ادارات ابلاغ شده.  روزهای هفته هم که کم شده و تعطیلات آخر هفته از سه شنبه شروع میشه، یعنی بعد از سه شنبه میشه:  جمعه پریم ( Jomea' )، جمعه زگوند(Jomea'' و خود جمعه !!! کم کم داره یک ماهی میشه که وضعیت پایداری آلودگی ادامه داره. تهرانی ها چه پوست کلفتی دارند!! حالا که قراره باران مصنوعی ببارد و تهویه مصنوعی با جت فن و ایرواش  و از این حرفها برای کاهش دما و آلودگی راه بندازند. به هر حال اعلام می داریم  که ما همچنان درآلودگی زندگی خواهیم کرد و بدینوسیله مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی  ودشمنان داخلی و خارجی خواهیم زد!!!
 

Monday, December 6, 2010

روز دانشجو مبارک




هر بار تصمیم می گیرم که زیاد سرم را شلوغ نکنم وبا فرصت کافی به امورات برسم، چنان از زمین و زمان کار پیش میاد که هنگ می کنم:
·        کارهای  اداره  و پروپوزال ها و مقالات نصفه نیمه برای کنفرانس ها و سمینارها  که روی دستم مونده
·        برای خواندن چندین کتاب برنامه ریزی کرده بودم، که هنوز به هیچ کدوم دست نزدم
·        سیستم ویندوز نوت بوک را باید عوض کنم وبرنامه های اون را مرتب کنم
·        باید طرح درس برای تدریس تو دانشگاه بنویسم
·        برنامه ورزش که هیچ، از هر کجا وقت کم میارم، از این قسمت کم میگذارم
·        کلاسهای موسیقی و اینا که الان 8 ماه میشه،این سه تار بیچاره ام سیم هاش پاره شده و توی صندق عفب ماشین داره خاک میخوره. تازه برنامه دف نوازی هم می خواهم راه بندازم
·        معاینه دندونپزشکی باید برم واز ترس اینکه اونم یک برنامه مدون برام بچینه، فعلابی خیال شدم
·        کارهای اداری با اداره ثبت و ادارت تابعه اون که همه باید در ساعت اداری انجام بشه و به خاطرش همش باید مرخصی بگیرم ویا از بند جیم استفاده کنم
·        سفر که عادت دارم تو هر فصلی برای خودم برنامه های سفربگذارم و خیلی هم جدی پیگیری می کنم
·        برنامه های پیش بینی نشده و اتفاقات غیر مترقبه هم هست که باید واسه اونها هم همیشه آماده باشم
امروز تصمیم گرفتم به مناسبت فرارسیدن روز دانشجو، برنامه درسی اونها را بر همه چیز مقدم بدارم وطرح درس ر ابرای کلاسهاشون آماده کنم. دانشجوی عزیز روزت مبارک
 

Sunday, December 5, 2010

روز وصل دوستداران

ایام آلودگی تهران وتعطیلاتش را به جای اینکه از شهر بیرون برم، مهمون داشتم. دوستی عزیز واز راهی دور به دیدنم اومد و در اون هوای آلوده اوقات خوشی ر اگذروندیم. جالب اینکه تمام طول تعطیلات ر اهم درمرکزشهر و آلودگی هوا گذروندیم!!ازپیاده روی در هوای آلوده بگیر تا دیدن فیلم درسینما و خرید کتاب از کتابفروشی های انقلاب !!! وسایر ماجراهای خاطره انگیزی که خلق کردیم.. خواستم بگم با اینکه از شدت آلودگی هوا حال خوبی نداشتیم،  ولی ایام بسیارخوشی بود.خلاصه در اخبار شنیدم که خبراز تعطیلات 2 تا 5 روزه تهران می دادند. تا باز هم تعطیل نشدیم ، بنویسم  که یادم نرود
" روز وصل دوستداران یاد باد، یاد باد آن روزگاران یاد باد "
.
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش