Sunday, February 28, 2010


باز ما ماندیم و...شهر

باز ما ماندیم وشهر بی جیمیل
گفتم این پیغام دلنشین را که مدتهاست
می بینم، ثبت کنم..که یاد ما باشد...که


Network Access Message: The page cannot be displayed

Technical Information (for Support personnel)
  • Error Code: 504 Proxy Timeout. The connection timed out. (10060)
  • Date: 2/28/2010 4:57:37 AM [GMT]
  • Source: proxy

Saturday, February 27, 2010

این مطلب تیتر ندارد

امروز تو اخبار خوندم: رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران از افزایش نگران کننده آمار طلاق در تهران نسبت به سال گذشته خبر داد و گفت: "از هر چهار ازدواج در تهران یکی منجر به طلاق و جدایی می شود."
جالب این جاست هیچکس ، از افرادی که مایل هستند روابط بدون قرارداد داشته باشند، حرفی نمیزنه..کسی نمیره راجع به این موضوع تحقیق کنه، یا تحقیقات انجام شده و کسی جرات نداره نتایجش را منتشر کنه؟؟ به هر حال این روزها با معضل دیگری در جامعه روبرو هستیم...روابط بدون قرارداد!!!هنوز نتونستیم در خصوص علل افزایش طلاق راه حل پیدا کنیم، بایک موضوع جدی و بحران ساز دیگه روبرو هستیم...زنان و مردان در مملکت ما برای اینکه در زندگی دچار طلاق و تبعات بعد از اون نشوند، مایل هستد که روابط بدون قرار داد رسمی داشته باشند...حالا تبعات این روابط بماند..
گاهی فکر می کنم واقعا با وجود چنین مسائل اجتماعی ویا مسائلی از این نوع در داخل کشور که راه حل براشون پیدا نمی کنیم، چطوری می خواهیم راجع به توسعه انسانی فکرکنیم؟ نسل بعدی که تو این مملکت تربیت میشه، به کجا خواهد رفت؟؟!!!..مگه نه اینکه اخلاقیات انسانی بنیان گذار پایه های تمدن بشری بوده و هست؟؟سرنوشت کودکان امروز ما که بزرگسالان آینده هستند، چی؟؟!!! پاک اعصابم خرد شده







Friday, February 26, 2010

Happy Engineer Day!!!

We are Gears of Success, We are Amplifiers of Progress, We are CPUs of Society,We are Foundations of the world.
We are Engineers!!!
"Happy Engineer Day"
and......
"Happy open Gmail day!!!"

Monday, February 22, 2010

جیمیل کجایی، که یادت به خیر

وقتی جیمیلت باز نشه، اگه مثل من یاهو میل را هم تنظیم کرده باشی که از تو جیمیل بخونی و جواب بدی، اونوقت اینروزها باید بیای مثل من بشینی وهی وبلاگت را تند تند به روز کنی . به هر کجا هم که قراره اطلاعات بفرستی، هی زنگ بزنی و دوباره آدرس بگیری و بابت عدم ارسال عذر خواهی کنی..حالا اونهایی که نمیتونی زنگ بزنی که دیگه کلا بی خیال، بگذار تصور کنند آدم بی مسئولیت و سهل انگاری هستی!!بدترازاون اینکه واسه اونورآبیها که نمیتونی توضیح بدی که چی شده، توضیح هم بدی تازه آبروی خودت و مملکتت رفته، پس بگذارهر طور دلشون می خواد فکر کنند....د

پی نوشت: تو اداره پیشنهاد دادم برای تسریع اموراز کبوترهای نامه برو سیستم ارسال پیام با دود استفاده کنند.احتمالا بابت این پیشنهادات کلی تشویقی می گیرم

خدا سوسکت کنه

خدا این طراح مقنعه را ...کنه..آخه اینم لباس بود که طراحی کردی...خدا ایشالا سوسکت کنه!!! هر روز به خاطرپوشیدن این روسری مسخره کلی دهنمون باید سرویس بشه..هر دقیقه روی سر کج و کوله میشه ، تازه بعضی وقتهاکه هر چی باهاش کلنجار میری، اصلا صاف و مرتب نمیشه. حالا بماند که همیشه یک لایه ای از پارچه روی گوش مبارک آدم را میگیره و کلی مستوجب کم شنوایی میشه. خلاصه باید یک خانوم باشی و در ایران زندگی کنی تا بفهمی من چی میگم. نمیدونم روسری سر کردن چه اشکالی داشت که دستور دادند مقنعه بپوشیم؟ اه





Sunday, February 21, 2010

برای دوست

باز گردد عاقبت این در؟ بلی

رو نماید یار سیمین بر؟ بلی

ساقی ما یاد این مستان کند

بار دیگر با می و ساغر؟ بلی

نوبهار حسن آید سوی باغ

بشکفد آن شاخه‌های تر؟ بلی

طاق‌های سبز چون بندد چمن

جفت گردد ورد و نیلوفر؟ بلی

دامن پرخاک و خاشاک زمین

پر شود از مشک و از عنبر؟ بلی

آن بر سیمین و این روی چو زر

اندرآمیزند سیم و زر؟بلی

این سر مخمور اندیشه پرست

مست گردد زان می احمر؟ بلی

این دو چشم اشکبار نوحه گر

روشنی یابد از آن منظر؟ بلی

گوش‌ها که حلقه در گوش وی است

حلقه‌ها یابند از آن زرگر؟ بلی

شاهد جان چون شهادت عرضه کرد

یابد ایمان این دل کافر؟ بلی

چون براق عشق از گردون رسید

وارهد عیسی جان زین خر؟ بلی

جمله خلق جهان در یک کس است

او بود از صد جهان بهتر؟ بلی

من خمش کردم ولیکن در دلم

تا ابد روید نی و شکر؟ بلی

دیوان شمس



Saturday, February 20, 2010

فالت بگیرم

پنجشنبه طبق معمول رفته بودم گردش، تو خیابابون ها ومغازه ها هنوز آثار والنتاین دیده میشد.. حیونهای عروسکی به رنگ قرمز!!شاید اگه این زبون بسته ها میتونستند حرف بزنند، کلی به این رنگ آمیزیشون اعتراض می کردند. خلاصه داشتیم تو خیابون تفحص میکردیم و تو حال و هوای خودمون بودیم..یکی از این فالگیرها کنار خیابون نشسته بود و طبق معمول فالت بگیرم، فالت بگیرم خانوم خوشگله!!! شروع شد. این دوستان بیکار ما هم که عاشق سر کار گذاشتن و سر کار رفتن هستند. هیچی چند دقیقه به نوبت روی سکوی کنار خیابون به همون سبک بر آفتاب نشستیم و جالب اینجا بود که اول باید پول کف دستش میگذاشتیم، بعد سرکار علیه، خانوم فالگیر می فرمودن اسمت چیه؟ وبعدشم باید عینک آفتابی را ازروی چشم بر میداشتیم که ایشون بتونند چشمها را بنگرند و پیشونی ما را بخونند!!خلاصه ایشون ظرف دو سه دقیقه کلی پول کاسب شد وجمعی از جماعت بسیار کنجکاو(منظورم اصلا فضول و اینا نیست ها!!) از بیانات ایشون مستفیض شدند و ما هم که شده بودیم اسباب تفریح ملت!!حالا احتمالا اونهایی که داشتند از نزدیک ما عبور می کردند هم تو دلشون کلی به بیسوادی ما می خندیدند...آخه روی پیشونی ما که ننوشته بود، که ....خلاصه کار خانوم فالگیر که تموم شد، این دفعه بچه های تخص ما می خواستند به زور فال ایشون را بگیرند ومن همش دل دل میکردم ، کسی از آشناها ما را با این بساط مسخره بازی نبینه وآبروریزی نشه..حالا اومدم اینجا اعتراف می کنم که بنده و دوستانم چه آدمهای ضایعی هستیم






Wednesday, February 17, 2010

دور زدن ممنوع نیست



اگر راه اشتباهی را در پیش گرفتهاید



دور زدن ممنوع نیست!



اگر راه اشتباهی را در پیش گرفتهاید

دور زدن ممنوع نیست!


ساعت چنده؟























آدمی که یک ساعت داشته باشد می داند که ساعت چند است



اما آدمی که دو تا ساعت داشته باشد، هرگز مطمئن نیست