Wednesday, December 30, 2009

سه نقطه

میگن اونایی که تو نوشتن از علامت .... یا نقطه چین استفاده می کنند از اعتماد به نفس کمی برخوردار هستند.
راست و دروغش گردن اونایی که میگن!!!!!! م

Tuesday, December 29, 2009

سال نو میلادی 2010

Dear friends,

Wishing you all a very happy Christmas and New Year 2010 full of love, luck, wealth, good health and success.



This poem was written by a terminally ill young girl in a
New York Hospital.
It was sent by a medical doctor - Make sure to read what is in the closing statement

AFTER THE POEM.








SLOW DANCE



Have you ever
watched
kids



On a merry-go-round?



Or listened to
the
rain



Slapping on the ground?



Ever followed a

butterfly's erratic flight?



Or gazed at the sun into the
fading
night?



You better slow down.



Don't
dance so
fast.



Time is short.



The music
won't
last.



Do you run through each day



On
the
fly?


When you ask How are you?



Do you hear
the
reply?



When the day is done



Do you lie
in your
bed



With the next hundred chores




Running through
your head?



You'd better
slow down



Don't dance so
fast.



Time is
short.



The music won't
last.



Ever told your
child,



We'll do it
tomorrow?



And in your
haste,



Not see
his

sorrow?



Ever lost
touch,



Let a good
friendship die



Cause you
never had time



To call
and say,'Hi'



You'd
better slow down.



Don't dance
so fast.



Time
is short.



The music won't
last..



When you run
so fast to get somewhere



You
miss half the fun of getting
there.



When you worry and hurry
through your
day,



It is like an unopened
gift....



Thrown
away.



Life is not a
race.


Do take it
slower



Hear the
music



Before the song is
over.



------------
--------



عاشورا

دوباره طبق معمول دو روز تعطیلی داشتم، باز رفتم اصفهان

این بار بر خلاف همه سالهایی که درایام محرم به اصفهان رفته بودم

خبری از عزاداری و راه افتادن هیئت های عزاداری تو خیابون نبود

شب تاسوعا به خیابونهایی که میدونستم و بلد بودم، رفتم.

ولی عجیب بود...خیلی عجیب..مثل اینکه عزاداری تحریم شده بود

یا اتفاق دیگه ای افتاده بود و من بی خبر بودم... به هر حال ما که نفهمیدیم!!!

Monday, December 21, 2009

یلدا مبارک


یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را جشن بگیریم

پیام قاصدک: کیمیای مراقبه


کیمیای مراقبه
>
> در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد
>
> و آن آگاهی است
>
> و تنها یک گناه،
>
> وآن جهل است
>
> و در این بین ، باز بودن و بسته بودن چشم ها،
>
> تنها تفاوت میان انسان های آگاه و نا آگاه است
>
> نخستین گام برای رسیدن به آگاهی
>
> توجه کافی به کردار ، گفتار و پندار است.
>
> زمانی که تا به این حد از احوال جسم،
>
> ذهن و زندگی خود با خبر شدیم،
>
> آن گاه معجزات رخ می دهند.
>
> در نگاه مولانا و عارفانی نظیر او
>
> زندگی ، تلاش ها و رویاهای انسان
>
> سراسر طنز است!
>
> چرا که انسان نا آگاهانه
>
> همواره به جست و جوی چیزی است
>
> که پیشاپیش در وجودش نهفته است!
>
> اما این نکته را درست زمانی می فهمد
>
> که به حقیقت می رسد!
>
> نه پیش از آن!
>
> مشهور است که "بودا" درست در نخستین شب
>
> ازدواجش، در حالی که هنوز آفتاب اولین صبح
>
> زندگی مشترکش طلوع نکرده بود، قصر پدر را در
>
> جست و جوی حقیقت ترک می کند. این سفر سالیان
>
> سال به درازا می کشد و زمانی که به خانه باز می گردد
>
> فرزندش سیزده ساله بوده است! هنگامی که
>
> همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان
>
> "بودا" می دوزد، آشکارا حس می کند که او به حقیقتی
>
> بزرگ دست یافته است. حقیقتی عمیق و متعالی.
>
> بودا که از این انتظار طولانی همسرش
>
> شگفت زده شده بود از او مپرسد: چرا به دنبال
>
> زندگی خود نرفته ای؟!
>
> همسرش می گوید: من نیز در طی این سال ها
>
> همانند تو سوالی در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش
>
> می گشتم! می دانستم که تو بالاخره باز می گردی
>
> و البته با دستانی پر! دوست داشتم جواب سوالم را
>
> از زبان تو بشنوم، از زبان کسی که حقیقت را
>
> با تمام وجودش لمس کرده باشد. می خواستم بپرسم
>
> آیا آن چه را که دنبالش بودی در همین جا و در
>
> کنار خانواده ات یافت نمی شد؟!
>
> و بودا می گوید: "حق با توست! اما من پس از
>
> سیزده سال تلاش و تکاپو این نکته را فهمیدم که
>
> جز بی کران درون انسان نه جایی برای رفتن هست
>
> و نه چیزی برای جستن!"
>
> حقیقت بی هیچ پوششی
>
> کاملا عریان و آشکار در کنار ماست
>
> آن قدر نزدیک
>
> که حتی کلمه نزدیک هم نمی تواند واژه درستی
>
> باشد!
>
> چرا که حتی در نزدیکی هم
>
> نوعی فاصله وجود دارد!
>
> ما برای دیدن حقیقت
>
> تنها به قلبی حساس
>
> و چشمانی تیزبین نیاز داریم.
>
> تمامی کوشش مولانا
>
> در حکایت های رنگارنگ مثنوی
>
> اعطای چنین چشم
>
> و چنین قلبی به ماست
>
> او می گوید:
>
> معجزات همواره در کنار شما هستند
>
> و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند
>
> فقط کافی است نگاه شان کنید
>
> او گوید:
>
> به چیزی اضافه تر از دیدن
>
> نیازی نیست!
>
> لازم نیست تا به جایی بروید!
>
> برای عارف شدن
>
> و برای دست یابی به حقیقت
>
> نیازی نیست کاری بکنید!
>
> بلکه در هر نقطه از زمین،
>
> و هر جایی که هستید
>
> به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز
>
> شاهد زندگی
>
> و بازی های رنگارنگ آن باشید،
>
> کافی است!
>
> این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم
>
> *صدق میکند!*
>
> تمامی راز مراقبه
>
> در همین دو نکته خلاصه شده است
>
> "شاهد بودن و گوش دادن"
>
> اگر بتوانیم
>
> چگونه دیدن و چگونه شنیدن را بیاموزیم
>
> عمیق ترین راز مراقبه را فرا گرفته ایم!

Sunday, December 20, 2009

اینترنته لاکپشتی

به لطف سرعت اینترنت چند روزی از نوشتن محروم بودم
امروز که مثلا سرعت نت خوبه، یک ایمیل از دوستی قدیمی در استرالیا
رسید که حاوی جند تا عکس از ایشون بودو خواهش کرد اعلام وصول کنم
از صبح تا حالا یعنی ساعت نزدیک دوازده ظهر هنوز موفق به دانلود نشدم
حالا روم نمیشه هم که بگم سرعت اینترنت لاکپشتیه واز این حرفها
البته چند ماه دیگه خودش بر میگرده ایران ودردانشگاه مشغول تدریس میشه
اونوقت خودش با این فاجعه مواجه میشه و بهتره تا نیومده بهش نگم که لااقل انگیزه
برگشتن را از دست نده و افسرده نشه

Tuesday, December 15, 2009

ارغوانی آسمونی


داشتم می گفتم از رنگ ارغوانی آسمون خوشم میاد

گفت ارغوانی رنگ عارفانه

عکس مربوط به آسمان تهران غروب روز دوشنبه بیست و دوم آذرماه است.
داشتم میرفتم خونه ، روی پل عابر چشمم به آسمون افتاد، دوربین مناسب هم که در دسترس نداشتم
وقتی موبایل را برای گرفتن عکس داشتم تنظیم می کردم مرد مسنی، در حالیکه داشت از روی پل رد میشد گفت منظره قشنگیه، معلومه خیلی بیکاری تو این سرما اینجا ایستادی داری آسمون را تماشا میکنی، برو خونه سرما میخوری...گفتم از رنگ ارغوانیه آسمون خوشم میاد...وقتی از پله ها ی پل داشت می رفت پایین گفت: ارغوانی رنگ عرفا است


Monday, December 14, 2009

رایحه نارنج


چایی با نارنج تازه، تو این هوای سرد خیلی دلچسبه
برای بالا بردن دوز ویتامین ث توی خون و پیشگیری از سرما خوردگی هم عالیه
فقط وقتی داری نارنج را با کارد از وسط دو نیم می کنی، اسانسش عطسه آدم را در میاره

Sunday, December 13, 2009

نظرات کارشناسی

بالاخره نظرات کارشناسی خودم را برای اقتصادی کردن تولید نوشتم و فرستادم برای رئیسم
احتمالا از فردا همه تولیدات مملکت اقتصادی خواهد شد


اقتصادی کردن تولید

امروز می خواستم بشینم کمی بنویسم و اینجا بگذارم که همه بخونند وبدونند وببینند که یادشون نره
ولی کلی کار ریخته سرم وباید انجام بدم
دیروز نامه دادن که با توجه به موضوع اقتصادی کردن تولید... خواهشمند است ضمن مرور اسناد برنامه پنجم توسعه واینا!
امروز درباره این موضوع در حداقل ده بند اظهار نظر کارشناسی بفرمایید।
یکی نیست بگه آخه اظهار نظر یکروزه امثال من آیا اجراییه یا کاربردی داره
جهان سومی هستیم دیگه، بیشتراز این چه انتظاری داشته باشم

Saturday, December 12, 2009

عدم شفافیت

دروغ گفتن، عدم صراحت لهجه، تعارف داشتن با خودمان و ادامه ابهام تا آخرین لحظه ممکن و شفافیتهای بعد از مرگ سهراب.
این است آفت ویرانگر یک رابطه

Wednesday, December 9, 2009

آقایان بیشتر جذب چه خانومهایی می شوند؟

داشتم یه مقاله میخوندم با عنوان : آقایان بیشتر جذب چه خانم هایی می شوند؟ به این جمله رسیدم
مردها به دنبال زن هایی هستند که ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند.......مردها نمی خواهند رفتار همسرشان
به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد
هنوزم دارم به جمله ای که خوندم فکر می کنم و برای اینکه یادم نره، اینجا نوشتم

Monday, December 7, 2009

رو ز دانشجو مبارک

شانزدهم آذر روز دانشجو خیلی مبارک باشه

ادامه سفر

یادم رفت بگم، فارغ از هر رژیم غذایی و اینا، ناهاررفتیم بریونی* خوردیم...
آدرسش را میدم واسه اونایی که اهلش هستند
دروازه دولت، خیابان سپه، کوچه تلفنخانه، بریانی گلستان
*: بریانی، غذای سنتی اصفهان

سفر


چند روز رفتم مسافرت اصفهان .......آی لرزیدیم از سرما...تا ما برگشتیم هوا خوب شد
کنار زاینده رود جای همه خالی بود







Wednesday, December 2, 2009

دارم تو گوگل دنبال یه مطلبی میگردم ببینم چطوری میشه کسی که امنیت روانیش آسیب دیده را درمان کرد
آخه امنیت روانیم بد طوری درد گرفته

قصیده ای از سعدی

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار

که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید

از آنکه چون سگ صیدی نمی‌رود به شکار

نه در جهان گل رویی و سبزه‌ی زنخیست

درختها همه سبزند و بوستان گلزار

چو ماکیان به در خانه چند بینی جور؟

چرا سفر نکنی چون کبوتر طیار

ازین درخت چو بلبل بر آن درخت نشین

به دام دل چه فرومانده‌ای چو بوتیمار؟

زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن

که ساکنست نه مانند آسمان دوار

گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید

ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس مسپار

مخالط همه کس باش تا بخندی خوش

نه پای‌بند یکی کز غمش بگریی زار

به خد اطلس اگر وقتی التفات کنی

به قدر کن که اطلس کمست در بازار

مثال اسب الاغند مردم سفری

نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصار

کسی کند تن آزاده را به بند اسیر؟

کسی کند دل آسوده را به فکر فگار؟

چو طاعت آری و خدمت کنی و نشناسند

چرا خسیس کنی نفس خویش را مقدار؟

خنک کسی که به شب در کنار گیرد دوست

چنانکه شرط وصالست و بامداد کنار

وگر به بند بلای کسی گرفتاری

گناه تست که بر خود گرفته‌ای دشوار

مرا که میوه‌ی شیرین به دست می‌افتد

چرا نشانم بیخی که تلخی آرد بار؟

چه لازمست یکی شادمان و من غمگین

یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار؟

مثال گردن آزادگان و چنبر عشق

همان مثال پیاده‌ست در کمند سوار

مرا رفیقی باید که بار برگیرد

نه صاحبی که من از وی کنم تحمل بار

اگر به شرط وفا دوستی به جای آود

وگرنه دوست مدارش تو نیز و دست بدار

کسی از غم و تیمار من نیندیشد

چرا من از غم و تیمار وی شوم بیمار؟

چو دوست جور کند بر من و جفا گوید

میان دوست چه فرقست و دشمن خونخوار؟

اگر زمین تو بوسد که خاک پای توام

مباش غره که بازیت می‌دهد عیار

گرت سلام کند، دانه می‌نهد صیاد

ورت نماز برد، کیسه می‌برد طرار

به اعتماد وفا، نقد عمر صرف مکن

که عن قریب تو بی‌زر شوی و او بیزار

به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی

شب شراب نیرزد به بامداد خمار

به اول همه کاری تأمل اولیتر

بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخر کار

میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن

چه پیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار

زمام عقل به دست هوای نفس مده

که گرد عشق نگردند مردم هشیار

من آزموده‌ام این رنج و دیده این زحمت

ز ریسمان متنفر بود گزیده‌ی مار

طریق معرفت اینست بی‌خلاف ولیک

به گوش عشق موافق نیاید این گفتار

چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند

نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار

پیاده مرد کمند سوار نیست ولیک

چو اوفتاد بباید دویدنش ناچار

شبی دراز درین فکر تا سحر همه شب

نشسته بودم و با نفس خویش در پیکار

که چند ازین طلب شهوت و هوا و هوس

چو کودکان و زنان رنگ و بوی و نقش و نگار

بسی نماند که روی از حبیب برپیچم

وفای عهد عنانم گرفت دیگر بار

که سخت سست گرفتی و نیک بد گفتی

هزار نوبت از این رای باطل استغفار

حقوق صحبتم آویخت دست در دامن

که حسن عهد فراموش کردی از غدار

نگفتمت که چنین زود بگسلی پیمان

مکن کز اهل مروت نیاید این کردار

کدام دوست بتابد رخ از محبت دوست؟

کدام یار بپیچد سر از ارادت یار؟

فراق را دلی از سنگ سخت‌تر باید

کدام صبر که بر می‌کنی دل از دلدار؟

هرآنکه مهر یکی در دلش قرار گرفت

روا بود که تحمل کند جفای هزار

هوای دل نتوان پخت بی‌تعنت خلق

درخت گل نتوان چید بی‌تحمل خار

درم چه باشد و دینار و دین دنیی و نفس

چو دوست دست دهد هرچه هست هیچ انگار

بدان که دشمنت اندر قفا سخن گوید

دلت دهد که دل از دوست برکنی زنهار

دهان خصم و زبان حسود نتوان بست

رضای دوست بدست آر و دیگران بگذار

نگویمت که بر آزار دوست دل خوش کن

که خود ز دوست مصور نمی‌شود آزار

دگر مگوی که من ترک عشق خواهم گفت

که قاضی از پس اقرار نشنود انکار

ز بحر طبع تو امروز در معانی عشق

همه سفینه‌ی در می‌رود به دریا بار

هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل

به صورتی ندهد صورتیست بر دیوار

مرا فقیه مپندار و نیک مرد مگوی

که عاقلان نکنند اعتماد بر پندار

که گفت پیره‌زن از میوه می‌کند پرهیز

دروغ گفت که دستش نمی‌رسد به ثمار

فراخ حوصله‌ی تنگدست نتواند

که سیم و زر کند اندر هوای دوست نثار

تو را که مالک دینار نیستی سعدی

طریق نیست مگر زهد مالک دینار

وزین سخن بگذشتیم و یک غزل ماندست

تو خوش حدیث کنی سعدیا بیا و بیار

سعدی

Tuesday, December 1, 2009

دلتنگی

بعضی وقتا هست که هر چی می خواهی به کسی اعتماد کنی...نمیشه॥
همش اتفاقاتی میفته که همه چی را خراب میکنه...یعنی دوباره بر میگردی سر جای اول
نمیدونم تو این مواقع به غیر از صبر و تحمل دیگه چیکارمیشه کرد؟
اصلا خوب نیستم

Sunday, November 29, 2009

صبر

دوستی گفت صبر کن زیراک صبر کار تو خوب زود کند
آب رفته به جوی باز آرد کارها به از آن چه بود کند
گفتم ار آب رفته باز آید ماهی مرده را چه سود کند

اطلاع رساتی کنسرت فرزاد فرزین و نمایش‌گاه عکس به مناسبت روز جهانی ایدز

via Iranian doxdo (www.doxdo.com) by norouzi3 on 11/27/09

متن زیر را دوستان یونیسف فرستاده‌اند؛ نوشته‌ای از «انجمن تنظیم خانواده» که کوتاه است و رسا. اگر دوست داشتید کمکی کنید به این برنامه، یا برنامه‌های دیگر در این زمینه، برای این کنسرت و دیگر فعالیت‌های مربوط به روز جهانی ایدز، از حالا می‌توانید در وبلاگ‌ها و رسانه‌هایی که در اختیار دارید، اطلاع‌رسانی کنید. اگر هم رسانه‌ای ندارید، شاید حوصلهء شرکت در این کنسرت خیریه را داشته باشید. مثل هرسال، سعی می‌کنم در این هفته اگر خبر و برنامه‌ای بود، این‌جا بنویسم.

«اولین مورد ایدز در ایران در سال 1366 در یک کودک مبتلا به هموفیلی مشاهده شد. از آن روز، تعداد مبتلایان رو به افزایش است و بیش‌تر از هر گروه دیگری، جوانان در مرض خطر ابتلا هستند.
ام‌سال، برای این‌که با گسترش این بیماری مبارزه کنیم، روز جهانی ایدز را با برپایی یک کنسرت برگزار می‌کنیم. خیلی‌ها، مثل ستارگان عرصهء سینما و موسیقی از این اقدام استقبال کرده‌اند و در این روز برای حمایت از مبتلایان به HIV و جلوگیری از گسترش آن در کنار ما خواهند بود.
شما هم برای این‌که اولین قدم را برای مبارزه با اپیدمی این بیماری بردارید، چهارشنبه 11 آذر از ساعت 20:00 در کنار ما باشید.
تمام درآمد حاصل از فروش بلیط، جهت امور خیریه و در راستای مبارزه با ایدز و حمایت از مبتلایان صرف خواهد شد.

AIDS تنها یک بیماری‌است؛ برای مبارزه با آن شما هم می‌توانید قسمتی از راه حل باشید.»

اطلاع رساتی کنسرت فرزاد فرزین و نمایش‌گاه عکس به مناسبت روز جهانی ایدز

via Iranian doxdo (www.doxdo.com) by norouzi3 on 11/27/09

متن زیر را دوستان یونیسف فرستاده‌اند؛ نوشته‌ای از «انجمن تنظیم خانواده» که کوتاه است و رسا. اگر دوست داشتید کمکی کنید به این برنامه، یا برنامه‌های دیگر در این زمینه، برای این کنسرت و دیگر فعالیت‌های مربوط به روز جهانی ایدز، از حالا می‌توانید در وبلاگ‌ها و رسانه‌هایی که در اختیار دارید، اطلاع‌رسانی کنید. اگر هم رسانه‌ای ندارید، شاید حوصلهء شرکت در این کنسرت خیریه را داشته باشید. مثل هرسال، سعی می‌کنم در این هفته اگر خبر و برنامه‌ای بود، این‌جا بنویسم.

«اولین مورد ایدز در ایران در سال 1366 در یک کودک مبتلا به هموفیلی مشاهده شد. از آن روز، تعداد مبتلایان رو به افزایش است و بیش‌تر از هر گروه دیگری، جوانان در مرض خطر ابتلا هستند.
ام‌سال، برای این‌که با گسترش این بیماری مبارزه کنیم، روز جهانی ایدز را با برپایی یک کنسرت برگزار می‌کنیم. خیلی‌ها، مثل ستارگان عرصهء سینما و موسیقی از این اقدام استقبال کرده‌اند و در این روز برای حمایت از مبتلایان به HIV و جلوگیری از گسترش آن در کنار ما خواهند بود.
شما هم برای این‌که اولین قدم را برای مبارزه با اپیدمی این بیماری بردارید، چهارشنبه 11 آذر از ساعت 20:00 در کنار ما باشید.
تمام درآمد حاصل از فروش بلیط، جهت امور خیریه و در راستای مبارزه با ایدز و حمایت از مبتلایان صرف خواهد شد.

AIDS تنها یک بیماری‌است؛ برای مبارزه با آن شما هم می‌توانید قسمتی از راه حل باشید.»

Wednesday, November 25, 2009

The Eiffel Tower in Paris

The Eiffel Tower in Paris
Like being there yourself

Absolutely spectacular !!!

Push the arrows and put it on a full screen 360 degrees!.
No need to pay to travel anymore !!
When imagery on the internet becomes this good, why bother leaving home??
Save a bundle!


Click on the following Link:

http://photo. photojpl. com/tour/ 08toureiffel/ 08toureiffel. html

ندامت

چقدر دیر فهمیدم که همه حرفهای دلنشین تو فریبی بیش نبود...کاش هرگز نمی فهمیدم ویا دست کم زندگیم را تباه نمی کردم

sleeping beauties

دراین طرح با یک عکس شرکت کردم
اینم لینکش:
http://www.ojoatomico.com/bellasdurmientes/htmls/n220eng.html

Sleeping Beauties join the United Nations Campaign

Dear friends,

Sleeping Beauties join the campaign launch: “Unite to End to Violence Against Women” of the Secretary General Ban Ki-moon of United Nations, on november 25th: Day for the Elimination of Violence Against Women.

And we will do through Feminist International Radio Endeavour (RIF/FIRE) who has undertaken a special consultancy with UNIFEM to help motivate and organize women’s NGO activities for the Regional Launching, along with women’s organizations in Guatemala and the region.

We invite you to join us in our campaign:

• Download image below. On november25th, launch this image through blogs, e-mails, facebook or any social nets.




Attach this web page address with the image:
http://www.ojoatomico.com/bellasdurmientes/bdguatemalaun.html
and notify to bellasdurmientes@ojoatomico.com
your participation in this campaign.

Thank you.

María María Acha
http://www.ojoatomico.com/bellasdurmientes/home.html

El Ojo Atómico
Antimuseo de Arte Contemporáneo
+34 91 577 47 60 / 689 87 34 02
www.ojoatomico.com

زنده بگور

فکر می کنم می بینم برخی از از تیکه های بچگی بخوبی یادم می آید. مثل این است که دیروز بوده، می بینم با بچگیم آنقدرها هم فاصله ندارم حالا سرتاسر زندگانی سیاه،پست و بیهوده خودم ر امی بینم.آیا آنوقت خوشوقت بودم؟نه،چه اشتباه بزرگی!همه گمان می کنند بچه خوشبخت است .نه خوب یادم است .آن وقت هم مقلد وآب زیر کاه بودم.شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی می کردم، ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیش آمد ناگوار و بیهوده ، ساعتهای دراز فکر مرا بخود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم. اصلامرده شور این طبیعت مرا ببرد. حق بجانب آنهایی است که می گویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است.بعضی ها خوش به دنیا می آیند و بعضی ها ناخوش....

(زنده بگور، صادق هدایت)



.فکر می کنم می بینم برخی از تیکه های بچگی بخوبی یادم می آید.مثل اینکه دیروز بوده،می بینم با بچگیم آنقدرها فاصله ندارم......

Gift from N.Z

The world according to Americans



Tuesday, November 24, 2009

انکار مکن طلعت پیشانی خود را

انکار مکن طلعت پیشانی خود را
پنهان مکن ای پیر مسلمانی خود را

من از تو به ایمان تو مومن ترم ای مرد
کوتاه مکن سجده ی طولانی خود را

بگذار که با زلف تو خلوت کنم ای پیر
باید به یکی گفت پریشانی خود را

بگذار که بیرون بکشم با مدد تو
از چاه هوس یوسف زندانی خود را

آزرده ام از شهر که حق را زده بر دار
بردار سه تار من و بارانی خود را

بردار دلت را که خداخانه درین خوان
از خنجر و خون ساخته مهمانی خود را

جمعی شده سرگرم به دلسردی اغیار
جمعی شده مشغول ثناخوانی خود را

آن جمع به تفریق مزین شده، با وی
تقسیم مکن عالم عرفانی خود را

نادانی شان ضامن ناندانی شان است
پس حفظ کند وجهه ی نادانی خود را

آن جمع ـ چنان باد که بر گردن شمشاد ـ
بر دوش تو انداخته ارزانی خود را

هشدار! که این باد مصمم شده ای گل
بار تو کند بی سر و سامانی خود را

بزمی ست که عزم همگان جزم به رزم است
نظمی ست که خود خواسته ویرانی خود را

حق است که در الفیه ی خویش بماند
آن قوم که آزار دهد مانی خود را

ای ابر! تو را خاک سترون به هدر داد
بر دشت فرو ریز فراوانی خود را...


علیرضا بدیع