Saturday, January 29, 2011


یا این دل خون خواره را لطف و مراعاتی بکن

یا قوت صبرش بده در یفعل الله ما یشا


یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضه امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

Sunday, January 23, 2011

دعوت به همکاری

با سلام
بر آن هستیم به اتفاق جمعی از دوستان وطرفداران حضرت مولانا  وبلاگی  گروهی جهت مطالعه کتب این شاعر وعارف بزرگ کشور ایجاد نماییم. بدینوسیله مراتب را جهت استحضار شما دوستان و فرهیختگان ارجمند اعلام نموده و ازشما دعوت می نماییم که بر حسب سلیقه و علاقه  با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده خود در این کار گروهی مشارکت بفرمایید.جهت کسب  اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید.

Wednesday, January 19, 2011

مدت زمان عاشقی؟


بحث روز وبلاگها ویا برخی سایتهای اینترنتی در خصوص یکی از معضلات اجتماعی و مطرح روز جامعه ایرانی اسلامی بود وهست! به عنوان نمونه روزنوشت و فهیم و حاج باران و بی قرار وپندار نیک و انار خانوم وبی قرار و شب نواز و سابون و بسیاری از سایتها  وبلاگهای دیگه هر کدوم به نوعی راجع به این موضوع نوشتن و بحث کردن و کل کل کردند و کلی هم کامنتهای رنگ و وارنگ دارند. موضوع و حرف همه این افراد روابط پنهانی  یا به عبارت کلی تر بگم مسئله اجتماعی مورد بحث نداشتن تعهد در یک رابطه یا همون خیانت هستش که با الفاظ خوش آب و رنگ تر هم بیان میشه در قالب: روابط موازی یا ازدواج مکرر و موقت و این حرفها. قصد ندارم موضوع را باز کنم ویا به آسیب شناسی مسئله یا تحلیل یا قضاوت ارزشی این مسئله بپردازم. روانشناسها تقریباعمده نیازهایی که فرد در یک رابطه پنهانی سعی در تامین آنها را دارد به این صورت دسته بندی کردن: مورد نیاز بودن رفاقت - درک شدن - از سوی فردی دوست داشته شدن- یک ریسک لذت بخش و مفرح- احساس آزادی - استقلال- سرگرمی - برآورده ساختن نیازهای جنسی- تقویت اعتماد بنفس- سلطه جویی- تجربه تازه- ماجراجویی- القاء داشتن استحقاق و شایستگی- رقابت- شیطنت- پر کردن خلاء تنهایی- برتری جویی- انتقام جویی-تعلق پذیری- احساس امنیت- مورد پذیرش واقع شدن- هیجان- لذت جویی- احساس جوانی کردن-تنوع طلبی و خود شناسی وهزار علت ناگفته دیگه!!!..... ولی اینکه ما بیاییم تو وبلاگ یا سایتی از تجربیات روابط موازی بگیم و ملت بیان نظر بدن که خوبه یا بده یا به توصیف خیانت و نشانه های اون در زنان و مردان بپردازیم، کاریست در حد اطلاع رسانی و از جنبه آموزشی در سطح دانش افزایی، اما تغییر در بینش ومهارت مخاطب؟؟ هیچ!!. می خوام بگم این موضوع به صورت خیلی جدی در جامعه وجود داره و رشد کرده و در حال حاضر راهکارهای و آموزشهای اصولی و صحیح خودش را می طلبه که متاسفانه کارشناسان و متخصصین موضوعی به ویژه در سطح کلان کشور به این مسئله توجهی ندارند و یا دست کم در خصوص حل چنین مسئله ای هنوز به طور جدی و اصولی اقدامی نشده و هنوز در این زمینه نه کتابی نه گزارشی نه قانون مدونی نه برنامه آموزشی فراگیری و نه هیچ تدارک دیگه ای!!! حالا نمیگم همه مسائل و مشکلات اجتماعی ما حل شده ، ولی وقتی کارکرد خانواده به عنوان واحد یا سلول جامعه دچار اختلال بشه، انتظار داریم انسانها به عنوان محور توسعه ، مثلا در جامعه ایران 1420 چگونه باشند؟؟

Monday, January 17, 2011


هر صورت آبادان کز باده شود ویران
معموره معنی دان یعنی چه که ویرانه
سلمان ساوجی

من از این در به جفا روی نخواهم پیچید
گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی

Sunday, January 16, 2011

برف و سپاسگزاری


چند وقت پیش تو وبلاگم اشاره کرده بودم که بنا به پیش بینی دوستی که تخصص هیدرولوژی داره زمستون سختی در پیش رو داریم. اون مدتی که هوای تهران ساکن و آلوده وگرم وغیر قابل تحمل بود، به این دوستمون هی غر میزدیم و می گفتیم پس چی شد؟ دوباره با دقت بررسی کن،  نکنه اشتباه کرده باشی؟ خلاصه هی گفتیم و گفتیم تا امروز که  مجبور شدم تو این برف سنگین آرزوی داشتن سورتمه کنم!!! تو اخبار راجع به مهرآباد نوشته بود و مسافران بلاتکلیف  یادم اومد چند سال پیش  تو همین دیماه عازم کیش بودیم و به خاطر بارش برف و یخبندان پروازهای هواپیما از مهرآباد با تاخیر انجام میشد.تقریبا همه مسافرها از شب قبل تو فرودگاه مونده بودن وبجز چند پروازکه کنسل شده بود ، بقیه پروازها قرار بود با تاخیر  انجام بشه. خلاصه مسافر بود که تو فرودگاه پرسه میزد و چون جمعیت خیلی زیاد بود، بیشتر مسافرها کف زمین فرودگاه نشسته بودند. یادمه من یازده صبح به مهرآباد رفتم که مثلابه پرواز ساعت دو بعدازظهربرسم. چشمتون روز بد نبینه تا هشت شب مثل اسیرهای جنگی با بارو بندیل کف زمین نشسته بودیم. نه اجازه خروج از فرودگاه را میدادند و نه زمان پرواز معلوم بود و نه پرواز را کنسل میکردند. خلاصه 9 شب بود که تازه پروازمون انجام شد واز بس خسته شده بودم فردای اون روز حسابی کسل بودم و سردرد داشتم. مثلا رفته بودم خوش بگذرونم!!! یعنی امروز میدونم که مسافرها از دیشب  چه بلایی سرشون اومده و چی کشیدن وفقط خوش به حال اونهایی که پروازشون کنسل شد.
 خدایا به خاطر بارش برف ونزول رحمت و برکتت سپاسگزاریم ، فقط  تو این روزها و سرما هیچ بنده ای را بی سرپناه و بی سقف نگذار.امیدوارم که صدای من را بشنوی.

Monday, January 10, 2011

تو مثل من زمستونی نداری، که باشه لحظه ی چشم انتظاری


امروز بیستم دیماه 89 بالاخره زمسنون کمی چهره خودش را نشون داد. صبح که بیدار شدم، آسمون هنوز تاریک بود و از پشت پنجره دیدم که همه جا از برف پوشیده شده ، کلی دنبال لباسهای زمستونی ودستکش و اینا گشتم.آخه بعد ازتقریبا دوسال زمستون با هوای بهاری که گذروندیم، همه این لباسها را بایگانی کرده بودم و حالا نمیدونستم کجا گذاشتم. خنده دار ترش این بود که روی برف راه رفتن هم یادم رفته بود و توی این کوچه و خیابونهای ما هم که شیب تندی دارند، کلی اسکیت سواری کردم. برفی که از آسمون می بارید بسیار ریز بود و از اون برفهایی بود که از زیر چتر میاد میخوره به صورت و تا تو سوراخ بینی آدم میره!! آدم برف دوستی نیستم، فقط عاشق روزهای بارونی هستم.
خبر سانحه هوایی نزدیک ارومیه را شنیدم، برای دقایقی به منظره زیبای هوایی دریاچه ارومیه که بارها از پنجره هواپیما دیده بودم فکر کردم وحالا مسافرهای این هواپیمایی که دیشب نزدیک ارومیه سقوط کرد و حال و روزشون. اونهایی که کشته شدن که هیچ، زخمی ها و خانواده بازماندگان، چه حال و روزی خواهند داشت. وقتی  خبر سانحه هوایی می شنوم، یاد دوستی میفتم که در سانحه هوایی اصفهان به تهران سال 73 از دست دادم. هواپیمای فوکر شرکت آسمان تو کوه های کرکس نزدیک نطنز سقوط کرد و همه سرنشینان کشته شدند. نه جسدی و نه هیچی .چند تکه سنگ و کلوخ درون یک کیسه تحویل خانواده اش دادند.... حالم گرفته است.

Saturday, January 8, 2011

از جام طرب ‌فزای ساقی
یاران همه مست و ما به هوشیم
عراقی

Wednesday, January 5, 2011

کرامت انسان

عزت نفس هم عجب مقوله پیچیده ای هستش. همین که دوزش تو خون پایین بیاد، شاهد هزار و یک اتفاق و ناهنجاری رفتاری و اخلاقی در آدم هستیم. صاحب نظران  فرموده اند که واسه عزت نفس درمانی باید از روانشناسها کمک گرفت، ولی خب این عزت نفس هم با سابقه زندگی آدمها و تربیت و فرهنگ و غیره به وجود میاد ورشد میکنه یا نمیکنه. جالب اینجاست که همین عزت نفس رشد یافته هم تحت شرایط زندگی خصوصی آدم چقدرمیتونه دستخوش تغییر بشه و وای به روزی که خدشه دار بشه. نمیدونم چرا به آدمهای دور و اطرافم نگاه می کنم و این روزها بیشتر از هر روزگاری شاهد این خدشه دار شدن عزت نفس ودر کنارش اعتماد به نفس آدمها هستم و می بینم که کرامت انسانها چقدر راحت دستخوش آسیب شده و آدمها چه بی تفاوت  این شرایط را می پذیرند و به هروضعیت نابه سامان و بی کیفیتی تن میدهند. نمیدونم، شاید زیاد حساس هستم و یا سختگیر یا سرکش یا هر چیز دیگه. نمیگم که عزت نفس و اعتماد به نفسم خدشه دار نشده یا نمیشه ، ولی میدونم که آدم دست و پا زدن تو چنین شرایطی نیستم و از اینکه می بینم کسی تواین شرایط قرار گرفته، حرص میخورم، ناراحت میشم وچه حال بدی میشم که نگو و نپرس که توان گفتنش را هم ندارم.

   

Monday, January 3, 2011

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم
کاسایشی نباشد بی دوستان بقا را
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
حال نیازمندی در وصف می‌نیاید
آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت
دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را
سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را


Saturday, January 1, 2011

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد