دیشب پنجره اتاق را باز کردم و رفتم که بخوابم، یک دفعه دیدم پرده و کرکره از جلوی پنجره داره میاد تو حلقم!! خلاصه بلند شدم پنجره را بستم، میدونستم تا خوابم ببره، از گرما بیدار میشم وباز باید این پنجره را باز کنم.ولی خوابیدم دیگه و طبق پیش بینی عالمانه خودم ساعت یک صبح بیدار شدم ودیدم به به ! اون همه دست و پازدن های باد و طوفان برای بارش بارون بود. چه بارونی،از طراوت هوا خواب از سرم پرید و مشغول کتاب خوندن شدم تا دوباره لالا کنم. صبح که میومدم اداره، هوا صاف وآسمون آبی بود، از اون آبی های جیغ که آدم میترسه!!از بس که آسمون آبی ندیدیم ما ، خلاصه ارتفاعات توچال سفید پوش شده. هواشناسی وبلاگم میگه امروز بعد از ظهربارش شدید خواهیم داشت. البته از باد و طوفانی که گرفته، معلومه که راست میگه. باز پاییز شد و من یادم رفته چتر بیارم. یکی از دوستان که دکترای هیدرولوژی داره، میگه امسال بارش ها ی خوبی داریم و زمستون سنگینی در پیش رو خواهیم داشت
سلام آره بارون میومد خوب یادمه .... هاهاها دادا جای ما رو خالی کن تو یک همچین هوایی چی می چسبد؟
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteتو این هوا، چسب می چسبه!! .ههههه
بله راست میگی چون آدمها توی این دوره زمونه خیلی نچسب شدند توی این هوا فقط شاید چسب باشه که می چسبه اونم چسب راضی !! هههههه
ReplyDeleteچسب رازی یا راضی؟؟
ReplyDeleteخوبه بابا اينقدر از جسبوندن تو اين هواي سرد ساسان: صحبت نكنيد....و
ReplyDeleteراست میگه ساسان، به حرفش گوش کنید
ReplyDelete