Tuesday, December 14, 2010

حتی به روزگاران

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی : به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
شفیعی کدکنی

8 comments:

  1. بله اشعار شفیعی کدکنی والبته هنرمندی علیرضا قربانی این اثر را به یادماندنی تر کرده است

    ReplyDelete
  2. سلام بسیار بسیار زیباتر ! دادائی از اصفهان

    ReplyDelete
  3. سلام بر دادای اصفهانی. دم برو بچز اصفهانی جیزززز

    ReplyDelete
  4. صدای علیرضا قربانیو دوس دارم
    ایول
    سلام
    شب به خیر
    آره من وقتم برا فیلم دیدن زیاده

    ReplyDelete
  5. کله اسبت چی شد پس؟

    ReplyDelete
  6. سلام دوست عزیز
    اشعار دکتر شفیعی کدکنی همیشه برایم زیبا و صدای علیرضا قربانی بسیار دلنشین است و ترکیب این دو با هم مرا به اوج برد .... ممنون از شما

    ReplyDelete
  7. درود بر شما بانو، پایدار و سرفراز

    ReplyDelete