Tuesday, November 9, 2010

پرستش به مستی است در کیش مهر

CL 140/3
همي گويم و گفته ام بارها ، بود كيش من مهر دلدارها
پرستش به مستي است در كيش مهر ، برونند زين حلقه هشيارها
به شادي و آسايش و خواب و خور ، ندارند كاري دل افكارها
بجز اشك چشم و بجز داغ دل ، نباشد به دست گرفتارها
كشيدند در كوي دلدادگان ، ميان دل و كام ديوارها
چه فرهادها مرده در كوهها ، چه حلاج ها مرده بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر يار ، مگر توده هايي و پندارها
ولي رادمردان و وارستگان ، نبازند هرگز به مردارها
مهين مهرورزان كه آزاده اند ، بريزند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفته اند ، چه گلهاي رنگين به جوبارها
جز افسودن و افسانه نبود جهان ، كه بستند چشم خشايارها
به اندوه آينده خود را مباز ، كه آينده خوابي است چون پارها
فريب جهان را مخور زينهار ، كه در پاي اين گل بود خارها
پساپس بكش جام و سرگرم باش ، بهل گر بگيرند بيكارها
دانلود  با صدای استاد ناظری

No comments:

Post a Comment