Sunday, September 19, 2010

تنهایی کشنده است


   مدتیه هر چی به آدمهای دور وبرم نگاه می کنم می بینم از هر چی دارند ناراضی هستند وهر کدومشون برای خودشون مشکلاتی دارند که به زعم خودشون خیلی بزرگه و جالبتر از اون اینکه افراد ی هستند که حتی با خانواده زندگی می کنند وباز ازاینکه  تنها مونده اند شکایت دارند. البته قبول دارم که گاهی: من در میان جمع و دلم جای دگر... اما تنهایی به معنی واقعی کلمه واقعا کشنده است. این را از من بشنوید که نزدیک 8 - 9  سال در تنهایی مطلق زندگی کردم..یعنی تنها ساعتی که در محل کارم بودم، یک اتاق تک نفره داشتم و ممکن بود بر حسب ضرورت یکی دو کلمه با همکاران صحبتی رد و بدل بشود. زمانی هم که به منزل مراجعه می کردم، در و ودیوار اتاق هم صحبت من بودند..اون وقتها کامپیوتر و نت و اینها هم که دم دست کسی نبود. من بودم یک تلویزیون و یا رادیو!!!خلاصه برای سالهای جوانی من تجربه سختی بود وآن تنهایی کشنده گرچه با سرانجامی نه چندان خوشتر، بالاخره به پایان رسید.ولی وقتی می بینم که آدمها یادشون میره که چقدرعمر کوتاهه و چطور فرصتهای با هم بودن را سر مسائلی که قابل حل هستش را از دست می دهند ، بسیار افسوس میخورم وصد افسوس


2 comments:

  1. ساسان
    تنهاي از جنس خداي ارزوي منه اونم با معشوق... چون تو پيدا امدي پنهان شدم چون كه با معشوق پنهان خوش تر است

    ReplyDelete
  2. سلام دوست عزیز. از اشنایت خوشحالم

    ReplyDelete