Sunday, September 12, 2010

وبلاگ ناخواسته

باز این روزهای دلتنگی و بی حوصلگی از راه رسیدن.تعطیلات عید فطر هم تموم شد.. ماهم که همچنان در خونه نشستیم و از شهر تکون نخوردیم که اوضاع خارج از شهر بسی آشفته بود...حوصله ترافیک و اینا را هم نداشتیم.. در عوض شهر خلوت شد وعاری از هر آلودگی وغبار..
امسال رمضان هم گذشت و من هنور نتونستم بفههم چرا برخی از روزه داری، فقط نخوردن را انتخاب می کنند..البته فهمیدنش هم خیلی مهم نیست.. حتما نخوردن هم نوعی عبادت محسوب میشه دیگه...بی خیال
امروز تصمیم گرفتم که دستی به سر و گوش این وبلاگ بی زبون بکشم!!! از بس که تنها موند این روزها  ومن بهش توجه نکردم...این بیچاره هم از اول تولدش شانس نداشت که تولدش غیر منتظره و ناخواسته بود و کسی منتظرش نبود...ولی خوب اومد دیگه..منم مثل این مادرهایی که بعد از تولد نوزاد ناخواسته دچار افسردگی میشن، شده بودم و حوصله نداشتم بهش توجه کنم.

  

No comments:

Post a Comment