Tuesday, August 3, 2010

الاغ و مقام رفیع

يك روز ملا نصر الدين براي تعمير بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختماني را بر پشت الاغ بگذارد و به بالاي پشت بام ببرد. الاغ هم به سختي از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختماني را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پايين هدايت كرد. ملا نمي دانست كه الاغ از پله بالا مي رود، ولي به هيچ وجه از پله پايين نمي آيد. هر كاري كرد الاغ از پله پايين نيآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد . كه استراحت كند. در همين موقع ديد الاغ دارد روي پشت بام بالا و پايين مي پرد .وقتي كه دوباره به پشت بام رفت ، مي خواست الاغ را آرام كند كه ديد الاغ به هيچ وجه آرام نمي شود. برگشت . بعد از مدتي متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهاي الاغ از سقف چوبي آويزان شده، بالاخره آلاغ از سقف به زمين افتاد و مرد.

بعد ملا نصر الدين خودش گفت : لعنت بر منكه نمي دانستم كه اگر خر به جايگاه رفيع و پست مهمي برسد هم آنجا را خراب مي كند و هم خودش را مي كشد!



پ ن: با عرض پوزش از نوشتن این مطلب ، واقعا منظوری نداشتم. فقط نمیدونم چرا این حکایت این روزها اینقدر مصداق داره!!!





4 comments:

  1. سلام بر آتوسای عزیز ... وای که چنقزه این حکایت ات مسئله آموز و باحال بید ! البته در راستای فرمایش شوما باید عرض کنم که الاغ های جدید خیال میکنند راننده ی قطارند یا همان لکوموتیو ران و در اراجیفی که توی سخنرانی هاشون ( البته در همون بالای پشت بام ) با داد و فریاد و تهدید به نیست کردن و اینها میکنند اعلام میکنند ترمز قطار ما خرابه و امکان ایستادن نیست ولو با خطر سقوط به دره یا خرابی پشت بام ! ... رضا ( راستی ایمیل باحال میخوام واسه ات بفرستم شکلات !! ) :D

    ReplyDelete
  2. سلام
    مرحمت عالی، برفست بیاد دادا

    ReplyDelete
  3. سلام
    فكر كن با تور ميخواي بري كهريزك؟! ولي نه همينه كه ملا زده تو هدف

    ReplyDelete
  4. با تور برم کهریزک؟مگه جا قحطه

    ReplyDelete