Wednesday, July 14, 2010

بهانه های کوچک زندگی

امروز از صبح مغزم هنگ کرده!!هر چی اومدم تمرکز کنم و یک صفحه مطالعه کنم، نشد که نشد..کار فکری به آرامش فکری هم احتیاج داره وامروز از اون روزها بود که روز کاریه من نبود. آدم وقتی کم سن و سال تره و دوستانش دور وبرش هستند، حواسش نیست که یک روزی ممکنه جزء آدم بزرگها بشه و توی دنیای آدم بزرگها دیگه اینقدرهر کسی گرفتار زندگی خودش میشه که یک دفعه به خودت میای میبینی دیگه حتی یک دوست دم دستت نداری که باهاش بشینی دو کلوم درددل کنی!!
خیلی هنر کنی، یک وبلاگ درست میکنی و مثل یک دفترچه خاطرات با خودت میشینی توش حرف میزنی!!!بعدش اگه خیلی روابط عمومی قوی هم داشته باشی و دوستان مجازی وغیر مجازی متعدد دورو بر خودت جمع کرده باشی، چند تا نظر هم برات نوشته میشه وهمین دیگه..این میشه زندگی امثال من...گاهی فکر می کنم مشکلات زندگی حقیقی را که نمیشه تو دنیای مجازی حل و فصل کرد، ولی باز می بینم ازیک حال و احوال کوچیک و ساده توی دنیای مجازی، میشه انرژی گرفت و سر حال شد..خلاصه این روزها باید به زور در گوشه و کنار این دنیا گشت و بهانه های کوچیک برای شادی و آرامش در زندگی پیدا کرد

4 comments:

  1. سلام بر آتوسای عزیز ... از اینکه اون یکی وبلاگ و احتمالا وبلاگهای بنده رو که زمانی که حسابی کلافه بودم باز کردم و حالا جایی است که حرفهای حیاط خلوتم راگاهی در اون مینویسم پیدا کردی شگفت زده شدم راستش خودمم یادم رفته بود اون وبلاگ ها رو هم دارم ولی گاهی نوشته هام رو اونجاها واسه تمرین میذارم . رضا

    ReplyDelete
  2. اما در مورد صحبتهای خوبی که کردی باهات کاملا موافقم . اینروزها مرز به حقیقت و مجاز برای آدمها تعریف های تازه ای پیدا کرده ولی همانطور که گفتی آدم خیلی وقتها که از عالم واقعیت بیرونی خسته و کسل میشه یکی از بهترین راهها نوشتنه در جایی که تصویری از نقابهای چهره های آدمها نیست . بله موافقم دادا که گاهی شادمانی های کوچک - این اصطلاح رو از یک کتاب کش رفتم - برای روح خسته از روزمرگی ها لازم است ... تکبیر ! رضا

    ReplyDelete
  3. سلام آتوسا خانومی

    ما این جا ئیم برای تقسیم دلتنگی‌ هایمان

    بهترین ها

    ReplyDelete
  4. دوستان را سلامت ، محبان را نظاره...تشکر می کنم از دوستان خوبم

    ReplyDelete