چند وقت پیش تو وبلاگم اشاره کرده بودم که بنا به پیش بینی دوستی که تخصص هیدرولوژی داره زمستون سختی در پیش رو داریم. اون مدتی که هوای تهران ساکن و آلوده وگرم وغیر قابل تحمل بود، به این دوستمون هی غر میزدیم و می گفتیم پس چی شد؟ دوباره با دقت بررسی کن، نکنه اشتباه کرده باشی؟ خلاصه هی گفتیم و گفتیم تا امروز که مجبور شدم تو این برف سنگین آرزوی داشتن سورتمه کنم!!! تو اخبار راجع به مهرآباد نوشته بود و مسافران بلاتکلیف یادم اومد چند سال پیش تو همین دیماه عازم کیش بودیم و به خاطر بارش برف و یخبندان پروازهای هواپیما از مهرآباد با تاخیر انجام میشد.تقریبا همه مسافرها از شب قبل تو فرودگاه مونده بودن وبجز چند پروازکه کنسل شده بود ، بقیه پروازها قرار بود با تاخیر انجام بشه. خلاصه مسافر بود که تو فرودگاه پرسه میزد و چون جمعیت خیلی زیاد بود، بیشتر مسافرها کف زمین فرودگاه نشسته بودند. یادمه من یازده صبح به مهرآباد رفتم که مثلابه پرواز ساعت دو بعدازظهربرسم. چشمتون روز بد نبینه تا هشت شب مثل اسیرهای جنگی با بارو بندیل کف زمین نشسته بودیم. نه اجازه خروج از فرودگاه را میدادند و نه زمان پرواز معلوم بود و نه پرواز را کنسل میکردند. خلاصه 9 شب بود که تازه پروازمون انجام شد واز بس خسته شده بودم فردای اون روز حسابی کسل بودم و سردرد داشتم. مثلا رفته بودم خوش بگذرونم!!! یعنی امروز میدونم که مسافرها از دیشب چه بلایی سرشون اومده و چی کشیدن وفقط خوش به حال اونهایی که پروازشون کنسل شد.
خدایا به خاطر بارش برف ونزول رحمت و برکتت سپاسگزاریم ، فقط تو این روزها و سرما هیچ بنده ای را بی سرپناه و بی سقف نگذار.امیدوارم که صدای من را بشنوی.
No comments:
Post a Comment