ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی : به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی : به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
شفیعی کدکنی
خیلی زیبا بود
ReplyDeleteبله اشعار شفیعی کدکنی والبته هنرمندی علیرضا قربانی این اثر را به یادماندنی تر کرده است
ReplyDeleteسلام بسیار بسیار زیباتر ! دادائی از اصفهان
ReplyDeleteسلام بر دادای اصفهانی. دم برو بچز اصفهانی جیزززز
ReplyDeleteصدای علیرضا قربانیو دوس دارم
ReplyDeleteایول
سلام
شب به خیر
آره من وقتم برا فیلم دیدن زیاده
کله اسبت چی شد پس؟
ReplyDeleteسلام دوست عزیز
ReplyDeleteاشعار دکتر شفیعی کدکنی همیشه برایم زیبا و صدای علیرضا قربانی بسیار دلنشین است و ترکیب این دو با هم مرا به اوج برد .... ممنون از شما
درود بر شما بانو، پایدار و سرفراز
ReplyDelete