مــا را که به جز توبه شکستن هنری نیست بــا زاهــد بی مایـــه نشستن ثمـری نیست
برخیـــز جز این چاره نداری که در این جـــــــا جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
مـا خانه به دوشیـــــم مـا بـــــاده فروشیـــــم
جـــز بـــــــــاده ننوشیـــــم، ننوشیـــــم، ننوشیـــــم
ما حلقه به گوش، حلقه به گوش، حلقه به گوشیم
در کلبـــه مــا سفره ارباب و فقیرانــــه جــــدا نیست
در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست
ما مطرب عشقیم
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست
ای عاشق دیوانـــه وا کن در میخانـــه
می زن دو سه پیمانه که ناخورده می و رفته زهوشیم
باده بده، باده بده، باده بنوشیم
سلام بر کوکوئیه ی گرامی ... به به چه شعر دل انگیزی بسی کیف کردیم در این سال سی دستمریزاد ... رضا
ReplyDeleteنوش جون، قابل نداشت
ReplyDelete