Strong peopel know how to keep their life in order. Even with tears in their eyes,they still manage to say:I'm OK with a smile!
Tuesday, August 31, 2010
طراحی
Wednesday, August 25, 2010
نمایشگاه بین المللی قرآن
Tuesday, August 24, 2010
تقدس عبادت
Monday, August 23, 2010
روز پزشک مبارک
كفر چو مني گزاف و آسان نبود
محكمتر از ايمان من ايمان نبود
در دهر چو من يكي و آن هم كافر
پس در همه دهر يك مسلمان نبود
" سالروز تولد بوعلی سینا و روز پزشک تبریک و تهنیت باد "
Tuesday, August 17, 2010
غر زدن های امروز
Monday, August 9, 2010
Sunday, August 8, 2010
Tuesday, August 3, 2010
الاغ و مقام رفیع
يك روز ملا نصر الدين براي تعمير بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختماني را بر پشت الاغ بگذارد و به بالاي پشت بام ببرد. الاغ هم به سختي از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختماني را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پايين هدايت كرد. ملا نمي دانست كه الاغ از پله بالا مي رود، ولي به هيچ وجه از پله پايين نمي آيد. هر كاري كرد الاغ از پله پايين نيآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد . كه استراحت كند. در همين موقع ديد الاغ دارد روي پشت بام بالا و پايين مي پرد .وقتي كه دوباره به پشت بام رفت ، مي خواست الاغ را آرام كند كه ديد الاغ به هيچ وجه آرام نمي شود. برگشت . بعد از مدتي متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهاي الاغ از سقف چوبي آويزان شده، بالاخره آلاغ از سقف به زمين افتاد و مرد.
بعد ملا نصر الدين خودش گفت : لعنت بر منكه نمي دانستم كه اگر خر به جايگاه رفيع و پست مهمي برسد هم آنجا را خراب مي كند و هم خودش را مي كشد!
پ ن: با عرض پوزش از نوشتن این مطلب ، واقعا منظوری نداشتم. فقط نمیدونم چرا این حکایت این روزها اینقدر مصداق داره!!!
Sunday, August 1, 2010
لا لای لای، محمد نوری بخواب
یاد تِسمه و تفنگ ، قِطار فشنگ ، مادیون خسته
سر سنگ چشمهها ، توی درهها، جادههای باریک
در اون شبهای بارون ، چیک چیک نودون ، کوچههای تاریک
لا لای لای ، آخ لا لای لای
بخواب نقل و نمکدون ، بخواب غنچه ی زمستون
الان پشت شیشه ها ، روی چینه ها ، گربهه بیداره
صدای چرخای گاری ، پای فراری ، پشت اون دیواره
لا لای لای ، لالای لای
بابات گرم شیکاره ، برات سوغاتی میاره
کره اسب زین طلا ، عروس صحرا ، پری بیابون
یال خونی شیرا ، روی شونه هاش ، افتاده پریشون
لا لای لای گل انار ، مونده یادگار
از بابای پیرت
که یک شو به کوه و دشت ، رفت و برنگشت
منو کرد اسیرت
براش مهتاب ایوون ، کبک کوهستون
گریه کردن از غم
رو طاق چکمه و شمشیر ، زین اسب پیر ،وای
مونده غرق ماتم
لالای لای ، لالای لای
بخواب شاخه ی نیلوفر ، بخواب ناز دل مادر
براش دستمال سفید ، از سرِ دَستا ، پرگرفت و رقصید
آبِ زیر پل نالید ، شب پره نخوابید ، سرنَزَد خورشید
لالای لای ، آخ لالای لای
بابات گرم شیکاره ، برات سوغاتی میاره
کره اسب زین طلا ، عروس صحرا
پری بیابون
یال خونی شیرا ، روی شونه هاش
افتاده پریشون
لالای لای ، آخ لالای لای بابات گرم شیکاره ، برات سوغاتی میاره